در نوشتههای قبلی به مفهوم سئو پرداختیم. در این نوشته به طور خاص به دیجیتال مارکتینگ خواهیم پرداخت. دیجیتال مارکتینگ ترویج یا همان پروموشن (promotion) محصولات و برندها از طریق یک یا تعدادی از رسانههای اجتماعی است. تفاوت دیجیتال مارکتینگ با مارکتینگ سنتی در این است که در دیجیتال مارکتینگ از کانالها و روشهایی بهره گرفته میشود که به کسب و کارها و سازمانها امکان تجزیه و تحلیل کمپینهای مارکتینگ و درک نقاط ضعیف و قوت را به صورت بیدرنگ یا همان real-time فراهم میآورد.
در بالاترین سطح، دیجیتال مارکتینگ به تبلیغاتی اشاره دارد که از طریق کانالهایی مانند موتور جستجو، وبسایتها، رسانههای اجتماعی، ایمیل و یا اپلیکیشنهای موبایل و حتی پیامک و پادکستها به مخاطب ارائه میشوند. افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند، یا همان دیجیتال مارکترها، اغلب این موارد را مورد بازبینی و نظارت قرار میدهند: چه چیزی دیده میشود، به چه تعداد و به چه مدت دیده میشود، تبدیل به فروش یا sale conversion ، و چه محتوایی جواب میدهد و چه محتوایی جواب نمیدهد.
این واژه طیف گستردهای از فعالیتهای مارکتینگ را در بر میگیرد که در مورد ماهیت برخی مناقشاتی وجود دارد. در ادامه به برخی از رایجترین انواع میپردازیم:
جستجوی پولی (paid search) یا پرداخت به ازای کلیک (pay-per-click) بهطور عمده به «نتایج اسپانسری» در بالا یا کنار صفحهی نتایج موتور جستجو (SERP) اطلاق میشود. در این حالت، سفارشدهندهی تبلیغ تنها زمانی که روی تبلیغاش کلیک شود پول پرداخت میکند. به عنوان مثال، شما میتوانید تبلیغات خود را طوری تنظیم کنید که تنها با جستجوشدن برخی کلیدواژههای خاص در صفحهی نتایج درج شود و سپس اگر جستجوکننده روی آن کلیک کرد هزینهی کلیک (که توسط شما و با توجه به رقابت دیگر تبلیغکنندگان روی همان کلیدواژه مشخص میشود) از حساب شما کسر میشود. این نوع تبلیغات بسیار انعظافپذیرند و برای برخی برندها و سازمانها شدیداً تاثیرگذارند، زیرا تبلیغ تنها زمانی به مخاطب نشان داده میشود که مخاطب بهدنبال آن است.
در نوشتههای پیشین توضیحات و تعاریفی از سئو ارائه شده است. در حوزهی دیجیتال مارکتینگ بهترین روش همان سئو ست.
بهطور خلاصه، بازاریابی محتوا یا بازاریابی محتوا-محور (Content Marketing) یک رویکردِ استراتژیکِ مارکتینگ است که بر تولید و توزیع محتوای ارزشمند و مرتبط و منسجم تمرکز دارد تا بتواند بدین طریق مخاطبی مشخص را جذب و حفظ کند و در نهایت وی را مجاب به اقدامی سودآور کند. امروزه در حوزه اینترنت این عبارت بسیار شنیده و دیده میشود: content is king که خیلی ساده بر اهمیت و ارزش محتوا اشاره دارد. محتوای عالی مانند سوختی است که موتور پیشبرندهی فعالیتهای مارکتینگ شما را تامین میکند. خلق محتوای خلاقانه، آموزشی و الهامبخش که اساساً تبلیغاتی نیست بسیار دشوار است اما ارزش افزودهی بسیاری برای کسب و کارها خلق میکند.
مردم در رسانههای اجتماعی فقط عکس سلفی و کلیپهای گربهها را تماشا نمیکنند. بسیاری از آنها پیش از روی آوردن به برندها و سازمانها برای یافتن، تحقیق و کسب اطلاعات در مورد آنها به شبکههای اجتماعی سر میزنند. از اینرو، تنها فعال بودن صحفههای فیسبوک و ایسنتاگرام و غیره کافی نیست و مارکترها باید اِلِمانهای اجتماعی را به تمام ابعاد فعالیتهای مارکتینگ خود تزریق کنند تا فرصتهایی برای به اشتراکگذاری ایجاد شود. هرچه کاربر با محتوای شما بیشتر درگیر شود احتمال بهاشتراکگذاری آن از سوی وی بیشتر میشود و این در نهایت منجر به تبدیل شدن وی از کاربر به مشتری میشود. ارزش افزودهی این موقعیت این است که این مشتری جدید روی دوستان خود نیز تاثیر گذاشته و آنها را نیز به مشتری تبدیل میکند.
ایمیل بیش از دو دهه در این حوزه بهکار گرفته شده است و قرار هم نیست جایی برود. البته امروزه بسیاری در مورد تاثیرگذاری آن تردید دارند. ایمیل سریعترین و مستقیمترین راه برای انتقال اطلاعات مهم به مخاطبان است و دلیلش هم این است که همه به ایمیلهای خود وابستگی دارند. از خودتان بپرسید: روزی چندبار ایمیلتان را بررسی میکنید؟ اما مارکترهای حرفهای میدانند که هر ایمیلی موثر نخواهد بود و به طراحی کمپینهای ایمیلی درگیرکننده، مرتبط، اطلاعات-محور و سرگرمکننده روی میآورند.
موبایلها به بخشی لاینفک از زندگی روزمرهی ما تبدیل شدهاند و هرجا که میرویم، حتی در زمان استراحت، در کنار ما هستند. بنابر آخرین آمارها هر فرد روزانه بیش از 150 بار صفحهی موبایل خود را لمس میکند. از این رو مارکترها باید بدانند که چطور میتوان در این کانال منحصر به فرد و شدیداً شخصی ارتباط برقرار کرد. از پیامک گرفته تا پیامک تصویری و مارکتینگ درونبرنامهای، راههای بسیاری برای استفاده از موبایلها برای مارکتینگ وجود دارد و از اینرو مارکترها باید صحیحترین روشها برای کسب و کار خود انتخاب کنند. در کنار مکانیسمهای موجود برای رساندن پیام، مارکترها همچنین باید باید به هماهنگبودن فعالیتهای مارکتینگ در همهی کانالها و پلتفرومها توجه کنند.
رسانههای دیجیتال آنچنان فراگیرند که مصرفکننده در هر زمان و هر مکانی که بخواهد میتواند به اطلاعات دسترسی داشته باشد. دیگر زمانی که مردم پیامهای محصولات و برند شما را صرفا از طریق شما و آن هم به شکلی که شما میخواستید دریافت میکردند گذشته است. رسانههای دیجیتال همه جا هستند و امروز مصرفکننده نهتنها در معرض پیام سازمان یا برند شما قرار دارد بلکه در معرض آنچه که رسانهها و دوستان و خویشان و همکلاسیها و غیره دربارهی شما میگویند نیز قرار دارد. و نکتهی مهم این است که مصرفکننده ترجیح میدهد حرف این گروه دومی را باور کند تا حرف شما را. مصرفکننده برندی را میخواهد که قابل اعتماد است و مخاطبش را میشناسد، برندی که ارتباطاتی شخصیسازیشده و مرتبط با مخاطبانش دارد و نیازها و ترجیحات او را برآورده میکند. از اینرو همچنان که باید بر اهمیت دیجیتال مارکتینگ تاکید کرد، باید این مسئله را نیز مورد توجه قرار داد که برندها و سازمانها باید در تمام کانالهای ارتباطی خود، از حوزهی وب و رسانههای اجتماعی و موبایل گرفته تا فروش مستقیم در محل، با ترجیحات و انتظارات مخاطبان خود آشنا باشند و آنها را بهتر از هر فرد یا نهادی دیگر بشناسند. تنها بدین طریق است که مارکترها میتوانند تجاربی را که منجر به وفاداری مخاطبان میشوند پیشبینی و خلق کنند.