مانیفست کمونیست
گروه سوسیالیستِ اتحادیهی عدالتخواهان نخست در ژوئن سال ۱۸۴۷ قرارداد نگارشِ مانیفست را، که میخواست مرامنامهی اعتقادیاش باشد، منعقد کرد. خلاصهی مانفیست همان نوامبر در گردهماییِ اتحادیه در سوهو، و پس از آنکه اعضا نامش را به اتحادیهی کمونیست تغییر دادند، بازبینی شد. پس از اتمامِ حُجتِ اتحادیه در 26 ژانویه برای دریافت متنِ نهایی در 1 فوریه، عاقبت مارکس، در اواخر ژانویهی سال 1848، هفتهای طولانی در بروکسل را صرف نگارشِ مانیفست کرد.
مارتین روزِن کارتونیست، تصویرساز و نویسندهایست برندهی جوایز متعدد که آثارش در سه دههی گذشته مرتب در گاردین، دیلی میرور، تایمز، اسپکتاتور، مُرنینگ استار، و کمابیش تمام مجلههای دیگر، بهجز سان، ظاهر شده است، البته علتِ نبودنش در سان این است که هرگز دعوت نشده است. از کتابهای او میتوان به اقتباسهایی از سرزمینِ هرزِ تی. اس. الیوت، تریسترام شندیِ لارنس اِسترن، سفرهای گالیورِ جاناتان سوییفت اشاره کرد.
از مقدمهی مارتین روزن
مارکسیستها هم گناه مارکس نیستند. جماعتِ سرگردان مارکسیست، با تمام گونههای متقابلاً ستیزهجو و غالباً آدمکشش، علاوهبر انقلابیونِ رمانتیک، مبارزان راهِ آزادی، قهرمانان زن و مرد، دانشگاهیان، خودکامگان، مرگپَرَستان یا بوروکراتهای احمق (و صرفنظر از رئیسجمهور کرهی شمالی و کمیتهی مرکزیِ حزب کمونیستِ چین)، از آین رَندیستهای تروتسکیستِ سابق و نومحافظهکاران و کمونیستهای اقتدارگرای سابقِ همیشهحاضر در تالارهای حزبِ کارگر انگلیس گرفته تا چیزهایی بهشکلی آزاردهنده غریب مثل پیتر هیچنز، اسپایکد آنلاین و مائویستهای پیروچروکیدهی نگهبانِ حرمسراهای دنج رفیقهای مونثِ دوستداشتنی در محلهی نیزدن، همه را در بر میگیرد. خیال میکنم تمامشان از این کتاب نفرت خواهند داشت.