• خانه
  • بلاگ
  • کتاب‌ها
  • تماس
  • امین مدی – درباره

حلقه‌ی گوگسِ لیدیایی؛ ارباب حلقه‌ها در جمهوری افلاطون

ژوئن 19, 2020
دسته‌بندی‌ها
  • پوئسیس
تگ‌ها
  • سقراط، افلاطون
  • فلسفه
  • یادداشت شخصی
جمهوری افلاطون حلقه گایجیس

در کتاب دوم جمهوری افلاطون دیالوگی هست میان گلاوکن، برادر افلاطون، و سقراط درباره‌ی ظلم و عدالت. در این دیالوگ گلاوکن افسانه‌ی گوگسِ شبان و حلقه‌اش را شرح می‌دهد که به نام افسانه‌ی حلقه‌ی گوگس یا Ring of Gyges شهره است. گلاوکن می‌پرسد که آیا می‌توان فردی وارسته بود و در برابرِ وسوسه‌ی دزدی و قتل و ظلم مقاومت کرد یا نه و اینکه آیا اساساً عدالت در راستای نفع شخصی است یا نه. سپس در ادامه در شرح سخن خویش این افسانه را برای سقراط نقل می‌کند.

اکنون برای اینکه روشن شود که عادلان بر خلاف میل خود و به‌علتِ ناتوانی از ارتکاب ظلم به عدالت روی آورده‌اند مثالی می‌زنم: فرض کن دو کس را که یکی عادل است و یکی ظالم، آزاد بگذاریم که هرچه می‌خواهند بکنند… بی‌گمان زود خواهیم دید که عادل همان روش ظالم را اختیار می‌کند و هر یک در این صدد است که در توانگری و قدرت بر دیگری پیشی جوید. زیرا ثروت و قدرت را همه‌ی آدمیان خوب می‌شمارند منتها قانون آنان را مجبور می‌کند که در این راه گام از حد مساوات فراتر نگذارند.

می‌گویند گوگس شبانی بود در خدمت پادشاه لیدی. روزی که در صحرا بود بارانی سیل‌آسا بارید و زمین‌لرزه‌ای روی داد و در همان‌جا که او مشغول چراندنِ گله بود شکافی در زمین پدیدار شد. گوگس از این واقعه به شگفتی افتاد و سپس از روی کنجکاوی در شکاف فرو رفت و در آنجا عجایبی دید که در داستان به‌تفصیل آمده است. از آن جمله اسبی از مفرغ دید که میان‌تهی بود و دریچه‌ای داشت. گوگس سر از دریچه به درون برد و در شکم اسب نعشی دید که جثه‌اش به نظرِ او بزرگ‌تر از جثه‌ی انسانی آمد. نعش عریان بود و تنها انگشتری زرین در انگشت داشت. گوگس انگشتری را از انگشت نعش درآورد و در انگشت خود کرد و از شکاف به‌درآمد. چند روزی گذشت و شبانان به رسمِ معمول خود گرد آمدند تا گزارش ماهیانه‌ی خود را درباره‌ی گله‌ها برای تقدیم به شاه آماده کنند. گوگس نیز درحالی که انگشتری را در دست داشت در میان آنان نشست و در آن حال بر حسب اتفاق انگشتری را در انگشت خود گرداند چنان که نگین انگشتری در سمت کفِ دستش قرار گرفت. همین که چنین کرد از نظر شبانان ناپدید شد و آنان درباره‌ی او چنان سخن گفتند که گویی حاضر نیست. گوگس از این پیشامد در عجب ماند و دست برد و نگین انگشتری را به سوی پشتِ دست گرداند و ناگهان به چشم دیگران پدیدار گردید. چون چنین دید در اندیشه افتاد که آزمایشی کند و ببیند آیا انگشتری به‌راستی دارای چنین نیرویی است؟ در نتیجه‌ی آزمایش دریافت که هر بار چنان می‌کند از نظرها ناپدید می‌شود. پس از آنکه به نیروی انگشتری پی برد همکاران خود را بر آن داشت که او را هم در زمره‌ی کسانی بگزینند که باید نزد شاه فرستاده شوند. چون به دربار شاه رسید ملکه را فریب داد و با او همبستر شد و سپس به دستیاریِ او پادشاه را کشت و خود به‌جای او نشست.

اکنون اگر دو انگشتری با آن خاصیت داشته باشیم که یکی را عادل در انگشت کند و دیگری را ظالم، گمان نمی‌کنم عادل چنان ثباتی داشته باشد که به عدالت وفادار بماند و با اینکه می‌تواند بی هیچ واهمه‌ای هرچه بخواهد از بازار بردارد و به هر خانه‌ای وارد شود و با هر زنی نزدیکی کند و هرکه را خواست بکشد یا از زندان برهاند، و چون خدایی در میان آدمیان هر کاری اراده کرد، انجام دهد، با این همه در عدالت پا برجای بماند و دست به مال دیگران دراز نکند و حق مردم را محترم شمارد. همین خود بهترین دلیل است بر اینکه هیچ‌کس عدل را با رضا و رغبت خواهان نیست بلکه همه‌ی آدمیان تنها از ناچاری بدان پناه می‌برند زیرا خودِ عدل چیز خوبی نیست و هرکس گمان کند که نیروی کافی برای ارتکاب ظلم دارد روی از ظلم برنمی‌تابد. همه بر این عقیده‌اند که ظلم طبیعتاً برای هرکسی سودمندتر از عدل است و هیچ‌کس در اینباره تردیدی به خود راه نمی‌دهد. از این رو اگر کسی آزادی لازم برای تجاوز به حقوق دیگران به‌دست آورد و با این همه از دست‌درازی به مال غیر خودداری کند همه‌ی مردم در ته دل او را ابله می‌شمارند منتها در برابر دیگران می‌ستایند و بدین‌سان به یکدیگر دروغ می‌گویند زیرا می‌ترسند خود روزی گرفتار ظلم شوند. ماهیت و منشاء عدل همین است که شنیدی.

امین مدی

Share

نوشته‌های مرتبط

سیسرون فیلسوف، سیسرو فیلسوف
ژوئن 3, 2024

سیسرون کیست؟ مارکوس تولیوس سیسرون، شاعر، فیلسوف و خطیب رومی


ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

© 2025 پوئسیس - امین مدی. All Rights Reserved. PoiesisIR